دنیایی که باور کردیم
مدتی قبل در گوگل پلاس، با پُستی مواجه شدم که برایم ناخوشایند بود؛ این پست، عکسی از یک ساحل بسیار زیبا بود که به خاطر آمدن عروس‌های دریایی به ساحل، در شب می‌درخشید؛ همچنین در توضیح عکس آمده بود: «ساحل (یکی از شهرهای کشور)، دیشب». عکس برای من آشنا بود و می‌دانستم مدتی قبل، آنرا جایی دیده‌ام و آن‌قدر مشهور است که پس از سال‌ها، در خاطرم بماند و مطمئن بودم این عکس مربوط به ایران نیست. عکس را ذخیره و در بخش جست‌وجوی تصویر گوگل، بارگذاری کردم؛ مدتی نگذشته بود که گوگل پاسخم را داد:

1606683296_1_0.gif

 این عکس مربوط به ژاپن (Toyama Bay) و چندین سال پیش گرفته شده بود. سعی کردم در یادداشت‌هایی که زیر آن پست گذاشتم، توضیح بدهم که این تصویر نه تنها مربوط به دیشب ایران نیست؛ بلکه مربوط به سال‌ها پیش ژاپن است! اما به طرز شگفت‌آوری، با مقاومت صاحب پست و برخی از کاربران مواجه شدم که اصرار داشتند اینجا ایران است و همین دیشب عکس گرفته شده است. این موضوع برای من آزاردهنده بود؛ زیرا یک نفر با اعتماد به نفس کامل، حاضر بود که اطلاعات نادرست در اختیار دیگران قرار دهد و از آن بدتر این‌که، مخاطبانش نیز آن‌قدر منفعل بودند که با یادداشت‌ها و پلاس‌ها، او را تشویق هم می‌کردند. 

چند ماه بعد، در صفحه اینستاگرام منتسب به یکی از هنرمندان معتبر کشورمان نیز همین عکس را دیدم، بی هیچ کم و کاستی و با این مضمون گذاشته شده بود: ساحل زیبای .... .! اینجا بود که دیگر واقعا احساس خطر کردم، زیرا که من به‌طور پیش فرض، انتظار داشتم چنین افرادی که مشهور و محبوب خیلی‌ها هستند، دست کم در گذاشتن پست‌های اینستاگرامی بیشتر دقت کنند و بدانند در قبال هزاران کاربری که صفحه  آن‌ها را دنبال می‌کنند (فالو می کنند)، مسئولیت دارند و شایسته است، پیش از ارسال هر مطلبی، آن‌هم در شبکه‌ای به گستردگی اینستاگرام ، دقت بیشتری کنند. من اینجا نیز در یادداشتی، توضیح دادم که این عکس مربوط به کشور ژاپن است و نه ساحلی از ایران. خود صاحب صفحه پاسخی نداد؛ اما این بار دنبال‌کننده‌های ایشان، به من اعتراض کردند که شما اشتباه می‌کنید؛ اینجا ایران است و خودمان هم هر شب این صحنه را می‌بینیم! تنها کاری که از دستم بر می‌آمد این بود که آدرس عکس اصلی را بدهم تا به آن سایت مراجعه کنند و توضیحاتش را بخوانند؛ البته این نخستین باری نبود که در فضای مجازی با چنین داستان سرایی‌هایی رو‌برو شده بودم. یکی دو سال قبل نیز در همین شبکه‌های مجازی، عکس درختی را دیدم با میوه‌هایی شبیه انسان، که یک داستان بسیار تأثیرگذار نیز برایش بافته بودند و همین باعث شد که این مطلب، بارها و بارها در وایبر دست به دست بچرخد؛ اما داستان این درخت چیز دیگری بود. شرکت‌هایی وجود دارند که با تهیه قالب‌هایی ویژه، این امکان را برای باغ‌دار فراهم می‌کنند تا میوه‌هایی با شکل‌های مختلف ایجاد کنند. قالب روی میوه قرار می‌گیرد و میوه در حین رشد، شکل آن قالب را  به خود می‌گیرد و بعد از اینکه به حد کافی رشد کرد، تبدیل به مجسمه‌ای می‌شود که روی درخت آویزان است؛ به همین سادگی. این دو مثال را فقط، برای این بیان کردم  تا ببینید که فضاهای مجازی چقدر می‌توانند ما را به روزمرگی و بی‌تفاوتی عادت دهند. در دو مثالی که اشاره کردم، خوش شانس بودم که متوجه موضوع شدم و به‌طور مثال، اگر سال‌ها پیش آن عکس از ساحل ژاپن را ندیده بودم؛ شاید من هم آن پست گوگل پلاس را در یک انجمن دیگر به اشتراک می‌گذاشتم و آن ساحل را به‌عنوان یکی از جاذبه‌های گردشگری ایران معرفی می‌کردم.

 برخی از افرادی که ساعات متمادی از وقت خود را صرف کار با شبکه‌های اجتمای یا به‌طور کلی تر «گشت زنی در فضای مجازی» می‌کنند، این وقت‌گذرانی را این‌گونه توجیه می‌کنند: از مطالب دیگران استفاده می‌کنیم و چیزی می‌آموزیم. سال‌ها پیش در مورد استفاده از چت روم‌های یاهو یا حتی در مورد سایت‌ها و وبلاگ‌ها نیز چنین بهانه‌هایی را می‌شنیدیم. بهانه‌ای که حتی اگر از سوی گروه اندکی از جمعیتی میلیونی باشد، به خودی خود این پتانسیل را دارد تا فضای مجازی را مسموم کند؛ محتوای ارزشمند را به حاشیه براند و مطالب زرد را همگانی کند. به نظرم مسموم شدن فضای مجازی با اطلاعات نادرست و کذب، بسیار خطرناک‌تر از مسموم شدن با محتواهایی نظیر هرزه‌نگاری است. در هرزه‌نگاری، تکلیف مخاطب روشن است یا آن‌قدر برای زندگی سالم ارزش قائل است که سمت این محتواها نمی‌رود و بازار آن‌ها را از سکه می‌اندازد، یا اینکه برای خودش و جامعه و زندگی سالم، ارزشی قائل نیست و خود را به محتوا می‌سپارد؛ اما مطالب زرد و بی پایه و اساس، خنجری است که به‌طور ناغافل، بر آگاهی کاربر ضربه می‌زند. اکنون برخی از کاربران چنان مسخ دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی هستند که به صحت یا  عدم صحت مطالب توجهی ندارند و بدون لحظه‌ای تفکر، مطلبی را که خواندند برای دیگران ارسال می‌کنند، لایک می‌کنند و کامنت می‌گذارند. شاید حوصله ندارند که از صحت یک مطلب آگاه شوند؛ شاید هم فرصت چنین کاری را ندارند؛ حق هم دارند. اینکه بخواهند صدها مطلبی که به‌طور روزانه به گوشی تلفن همراهشان روان می‌شود را بررسی کنند، واقعاً دشوار است؛ اما بخش مهمی از این عدم حساسیت، مستقیما به مطالعه کم ما در حوزه‌های مختلف مربوط است. روزنامه کم می‌خوانیم؛ با نشریات کاغذی قهر کرده‌ایم و مستندهای معتبر و آموزنده کمتر تماشا می‌کنیم. وقتی به پارک و بازار می‌رویم یا در ترافیک گرفتاریم، به‌جای استفاده از فرصت دیدن و شنیدن، سرمان در گوشی‌های موبایل است؛ اَتَک می زنیم؛ کامنت می‌گذاریم و لایک می‌کنیم. وقتی بیش از آن‌که در دنیای واقعی زندگی کنیم، در پیج‌ها سیر می‌کنیم، نباید هم به محتوای آن حساسیت داشته باشیم. وقتی دنیای مجازی را باور می‌کنیم؛ محتوایش را هم باور می‌کنیم و در نتیجه، واقعیت‌ها را پس می‌زنیم. ما در آستانه ورود به دوره‌ای خطرناک هستیم. باید بیشتر دقت کنیم و کوله‌هایمان را از آگاهی پر کنیم. دوره‌ای که باید از همه ابزارها، به‌طور صحیح استفاده کنیم، چه واقعی و چه مجازی

ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را می‌توانید از کتابخانه‌های عمومی سراسر کشور و نیز از دکه‌های روزنامه‌فروشی تهیه نمائید.

ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه     
ثبت اشتراک نسخه آنلاین

 

کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکه‌ها

  • برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network  اینجا  کلیک کنید.

کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون

  • اگر قصد یادگیری برنامه‌نویسی را دارید ولی هیچ پیش‌زمینه‌ای ندارید اینجا کلیک کنید.

ایسوس

نظر شما چیست؟